زندگی پس از زندگی (جلسه اول)

انسان «نامیرا» است.

محتوا:

قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

  1. نگرانم…

«نگرانم . نگران خانواده­ام، نگران آینده­ام. نگران کنترلی که بر اموالم ندارم. من هنوز کارهای نیمه تمام زیادی دارم که باید انجام دهم. با آرزوهای دور و درازی که در این فرصت عمر غیر قابل کنترل نمی­گنجد. چه کنم؟ ابهام آینده، آزارم می دهد. بعد از مرگ چه خواهد شد؟ پاداش خوبی­ها و گذشت­هایی که کرده­ام، ظلم­هایی که تحمل کرده­ام را چگونه دریافت خواهم کرد؟ اصلا چه کسی یادش می­ماند که من که بودم و چه کردم. مثلا 200 سال بعد چه کسی از من یاد خواهد کرد؟ لحظه مردن چه حس و حالی خواهم داشت؟ آیا درد زیادی را تحمل خواهم کرد؟ خودم هیچ، بر سر عزیزانم چه خواهد آمد؟ آنها چطور خواهند مرد؟ نکند آزرده شوند. طاقت دوری از آنان را ندارم. نگرانم …»

این حکایت انسانی است که از کنترل­ناپذیری مرگ و نابودی پس از آن می­ترسد. احساس ناامنی آزارش می­دهد. حرکت از سمت دارائی به سمت ناداری، انسان را مضطرب می­کند. «میل به جاودانه ماندن» مسأله این است.

پاسخ خدا به «غریزه نامیرایی» چیست؟

اصلا این جواب چه اهمیتی دارد؟

این غریزه همیشه در نهاد بشر بوده است. شیطان از طریق «میل به جاودانگی» حضرت آدم و حوّا علیهماالسلام را تحریک کرد و آنها را فریفت «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَنُ قَالَ يَادَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلىَ‏ شَجَرَةِ الخُلْدِ وَ مُلْكٍ لَّا يَبْلىَ».

پس این میل آن قدر قوی است که اگر در مسیر درست کنترل نشود، آسیب زاست. همانطور که حضرت آدم علیه­السلام را از بهشت بیرون راند.

وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلًا نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِيرَ إِلَيْكَ، وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْكِ اللَّحَاقِ بِكَ حَتَّى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِي نَأْنَسُ بِهِ، وَ مَأْلَفَنَا الَّذِي نَشْتَاقُ إِلَيْهِ، وَ حَامَّتَنَا الَّتِي نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا

keyboard_arrow_up