انسان «نامیرا» است.
محتوا:
قُلْ إِنْ كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
- نگرانم…
«نگرانم . نگران خانوادهام، نگران آیندهام. نگران کنترلی که بر اموالم ندارم. من هنوز کارهای نیمه تمام زیادی دارم که باید انجام دهم. با آرزوهای دور و درازی که در این فرصت عمر غیر قابل کنترل نمیگنجد. چه کنم؟ ابهام آینده، آزارم می دهد. بعد از مرگ چه خواهد شد؟ پاداش خوبیها و گذشتهایی که کردهام، ظلمهایی که تحمل کردهام را چگونه دریافت خواهم کرد؟ اصلا چه کسی یادش میماند که من که بودم و چه کردم. مثلا 200 سال بعد چه کسی از من یاد خواهد کرد؟ لحظه مردن چه حس و حالی خواهم داشت؟ آیا درد زیادی را تحمل خواهم کرد؟ خودم هیچ، بر سر عزیزانم چه خواهد آمد؟ آنها چطور خواهند مرد؟ نکند آزرده شوند. طاقت دوری از آنان را ندارم. نگرانم …»
این حکایت انسانی است که از کنترلناپذیری مرگ و نابودی پس از آن میترسد. احساس ناامنی آزارش میدهد. حرکت از سمت دارائی به سمت ناداری، انسان را مضطرب میکند. «میل به جاودانه ماندن» مسأله این است.
پاسخ خدا به «غریزه نامیرایی» چیست؟
اصلا این جواب چه اهمیتی دارد؟
این غریزه همیشه در نهاد بشر بوده است. شیطان از طریق «میل به جاودانگی» حضرت آدم و حوّا علیهماالسلام را تحریک کرد و آنها را فریفت «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَنُ قَالَ يَادَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلىَ شَجَرَةِ الخُلْدِ وَ مُلْكٍ لَّا يَبْلىَ».
پس این میل آن قدر قوی است که اگر در مسیر درست کنترل نشود، آسیب زاست. همانطور که حضرت آدم علیهالسلام را از بهشت بیرون راند.
وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلًا نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِيرَ إِلَيْكَ، وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْكِ اللَّحَاقِ بِكَ حَتَّى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِي نَأْنَسُ بِهِ، وَ مَأْلَفَنَا الَّذِي نَشْتَاقُ إِلَيْهِ، وَ حَامَّتَنَا الَّتِي نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا